من را زير خاکستر جا گـــــذاشتـــــــي!!!
آهـــــــايـــــــــــــ.. .
با توام…
تــــــــــــــــــــــــ ـو يادتـــــ نـــرود!!!
من به خاطرتــــــــو
آتـــــــش گـــرفته ام….
.
.
.
من به تو نگاه ميکردم
و تو به ساعت…
تو قرار داشتي و من بي قراري…
.
.
.
به اندازه ي چشمان کفتربازي که کفترش بر بام ديگري نشسته ، بيقرارتم !
.
.
.
بيراهه هم براي خودش راهيست
وقتي من را به تو برساند
و حوصله چه زود بي طاقت مي شود
در ادامه ي راهي که به تو ختم نمي شود
.
.
.
.
.
دو رکعتــ گـ ـ ــريه برايـــِ خـــاطـره هـــايمـ
يکــ قنـــوتــ ســکوتــ برايــِ يـــادتــ
دو سجــــده بي قـــراري برايــِ عشـ ـ ـقِ بربــــاد رفتــه
يکــــ تشـهد برايــِ مــ ــرگــِ دلـ ـ ـ ـ م. . .
.
.
.
ديگر نمي نويسمت …!
هرکس ..
به چشمــهايم نگاه کند !
تو را خواهد خواند…
.
.
.
مي نويسم از تو اي زيباي من ، مي سرايم از تو اي روياي من
اي نگاهت سبزتر از سبزه زار، مي نويسم بي قرارم بي قرار
.
.
.
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” هميشه درباره ي “تو” با “او” حرف ميزنم
.
.
.
يه نفر يه جايي تنها روز و شب از تو ميگه از تو ميخونه
واسه تو مي نويسه اما تو نيستي تو نميشنوي
و نميدونه چي ميشه و همش اي کاش و اي کاش …خسته شده خدايا ….
فقط تو ميتوني به دادش برسي
بيا و بمون کنارم واسه هميشه… نگو نميشه …
.
.
.
عهد کن يارم بماني تا قيامت ، اي رها / اولين و آخرين عشقم بماني ، با وفا
کلبه اي با هم بسازيم با ستوني استوار / گر کنارم تو نباشي بيقرارم ، بيقرار
.
.
.
بغض هايم را به آسمان سپرده ام ، خدا به خير کند باران امشب را
.
.
.
هيچ دلي بي بهانه نميتپد ، نميدانم بهانه ها دلگيرند يا دلها بهانه گير
.
.
.
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم هر چيز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشي که کني يا نکني! اين من بودم که بيقرارت کردم . . .
.
.
.
باران من ، روزي باريدي بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو!
هميشه چشم به راهت مينشستم
اين شده بود کار هر روز من که حتي قبل از آمدنت
در زير باران بي قراري خيس ميشدم